به یاد دارم که زمانی یک سریال را شروع می کردم و تا انتهایش بقیه زندگی برایم اهمیتی نداشت.
زمانی غرق در متن و مفهوم یک کتاب بودم به طوری که زمان به پایان رسیدنش را نمی فهمیدم و تا مدت ها بعدش هم روی کتاب فکر می کردم .
بازی ها برایم هیجان واقعیت را داشت و در داستان و محیط فیلم ها غرق میشدم
همزمان با به پایان رسیدن فیلم inception ضربان قلبم نیز بالا می رفت و با دویدن های مایکل انگار من دویده بودم. در پس تک تک تصمیم های اریک اشمیت در گوگل چگونه کار می کند خودم را در نقش مدیر منابع انسانی می دیدم.
اما از آن روز ها که در واقع دور هم نیست برای من سالیانیست که رد شده ام و دنبال اشتیاق و میلم به جهان و هیجان و ایده هایم به دیگران می گردم .
داشتم به دوستم می گفتم که اگر یک تلویزیون 20k با rtx3080 و یک بازی شاهکار که علاقه مندانش انتظار اکرانش را می کشند را به من بدهند من بیش از 2 دقیقه دوام نمی آورم . دیگر فیلم ها برایم 2 بعدی و سطحی شده اند و کتاب ها توان بردن من را به دنیای خودشان ندارند.
ظاهرا این ویروس کرونا به ما انسان ها فهماند که چقدر تنها هستیم و چه قدر مبهم!
چه آرزو هایی که به دست آوردم و در حال حاضر برایم بی معنی هستند و چه آرزو هایی که به دست نیامده بی معنی شدند.
حال من خوب نیست و با صحبت با بقیه دوستانم هم فهمیدم بهتر است بگویم حال ما خوب نیست 🙁
خواستم این نق و نوق ها را اینجا نوشته باشم تا برایم بمانند.
و این آهنگ Where’s My Love از Syml رو هم گوش کنم .
Cold bones
Yeah, that’s my love
She hides away, like a ghost
Oooh, does she know that we bleed the same?
Oooh, don’t wanna cry, but I break that way
Cold sheets
But where’s my love
I am searching high
I’m searching low in the night
Oooh, does she know that we bleed the same?
Oooh, don’t wanna cry, but I break that way
Did she run away? Did she run away? I don’t know
If she ran away, If she ran away, come back home
Just come home
0
سلام
با توجه به متنت، سوال «حالت چطوره» به نظر بیهوده میاد. 🙂
امیدوارم باز هم یه راهی برای فراموشی مشکلات و سختی ها (فردی و اجتماعی) پیدا کنی. خوشبختانه من هنوزم میتونم توی فیلم و بازی و سریال و انیمه غرق بشم. مخصوصا انیمه.
اگه وقت و حوصله داری اونایی که دیدی رو بگو که من نسبت بهشون، اونایی که ندیدی ولی من دیدم رو معرفی کنم. 🙂
واقعا هم با این زمان حال خاکستری و آیندۀ خاکستری تر (یا حتی سیاه) برای خیلی هامون حال و حوصله ای نمونده. من هرروزی که زنده میمونم و یه قدم کوچولو به جلو بر میدارم یا حداقل برای خودم روز راحتی داشتم از اون روز راضی ام تقریبا.
اگه کار و تلاش نکنیم که نمیشه. بکنیم هم احتمالا به اندازه تلاشمون پاداش قرار نیست بگیریم. اما به هرحال اگه یه درصد امکان موفقیت وجود داره می ارزه براش تلاش کنیم.
راستش منم زیاد پیش میاد غرق دنیای خیالی خودم میشم. دنیایی که شکل و شمایل متفاوتی داره. تصمیمات متفاوتی گرفته شده و زندگی من خیلی زیباتره.
اگه این قوه خیالپردازی و امید و آرزو نبود زندگی خیلی سخت تر و تلخ تر از این میشد.
امیدوارم کم کم این حس بد رو خفه کنی یا حداقل روشو با هرچیزی که میتونی بپوشونی تا اون زیرمیرا دفن بشه.
سلام
نوید جان میدونی این حال بد مثل یه خاطره نیست که بخوای خفش کنی یا این که روش رو بپوشونی در واقع مثل یه نیروگاهی هست که فعلا داره این حال رو ایجاد میکنه و تو باید بری منابع و موتور این نیروگاه رو پیدا کنی و از بین ببری الان تعداد زیادی از آدم های کره زمین سعی میکنن با هر روشی عموما دراگ (drug) این حس رو نادیده بگیرند و یا موقتی فراموش کنند و این در طولانی مدت افتضاح به بار میاره ( هر چند در کوتاه مدت عالیه) خود من هم از این دسته بودم و الان در تلاشم که از این راهکار مسخره بیام بیرون. البته منظور من رو از دراگ مواد مخدر و اینا ندون دراگ ها کلا هر کار و یا چیزی هستند که تو بهشون معتاد شی و در راستای فراموش کردن مشکلات اصلی استفاده کنی مثل گشت و گذار بی هدف توی اینستاگرام تماشای پورن و یا حتی آهنگ گوش دادن بی رویه میدونی خیلی خیلی ها از آهنگ به عنوان راهکاری برای فراموش کردن و یا نادیده گرفتن مشکلات حتی موقتی گوش میدند حتی خود من و این مسئله انقدر عادی هست که کسی باورش نمیشه خیلیامون به موسیقی هم اعتیاد داریم .
انشالله در آینده یه پست مفصل در مورد اعتیاد و دراگ ها و … می نویسم و اگر دیدم بد از آب در نیومد تبدیلش میکنم به یه مقاله ای چیزی!
و در مورد خودم و بقیه دوستان هم من همیشه یه جمله دارم تحت عنوان این که درمان همه مشکلات گذر زمان است.
من خوشحالم که انرزی و حس و حالت رو داری وبلاگت رو دنبال می کنم و این سردرگمیت توی همه موضوعات در عین تواناییت توی همه اون هارو هم می فهمم ( بازم ارجاعت میدم به جمله قبلیم 🙂 ) امیدوارم همیشه این شور و شوقت رو داشته باشی و صد البته که ازش استفاده هم کنی .
سلام
اون نیروگاه هم که گفتی اگه روش رو با چیز مناسبی بپوشونی دفن میشه. سریال چرنوبیل رو دیده باشی میگیری چی میگم. 😉
اون دراگ ها هم که گفتی فکر کنم همه مون به انواع مختلفش معتادیم (همین الان خودم و اعضای خانواده ام رو دارم بررسی میکنم و مواردش زیاده).
به طور کلی این راه حل هایی که توی کوتاه مدت عالی و توی طولانی مدت مضرن خیلی فریبنده ان. امان از این مغز آشفته که به سختی میتونه لذتهای آنی رو در قبال منافع بلند مدت کنار بزاره.
به نظرم موضوع خوبیه که در موردش بنویسی. مخصوصا نوشته ای که اطلاعات بده خوبه ولی نوشته ای که راه حل بده طلاست (میدونم خودم خیلی به این نتونستم عمل کنم که یکی از دلایلش موضوع نوشته هاست).
ممنون بابت نظر مثبتت. 🙂
همه مون توانایی زیاد داریم ولی آخرش باید به یکیشون پابند بشیم. همونی که هم بهش علاقه داریم و استعدادش رو داریم.
اتفاقا راستشو بخوای با توجه به اینکه سال آخر هنرستانم مسائل مربوط به مهارت و کار و درس و دانشگاه بدجور ذهنم رو درگیر کردن.
راستی یه خواهشی ازت دارم. اگه دوست داشتی از انتخاب های مهمت و پیامدهاشون بنویس. مثل انتخاب شغل، مهارت (فرق نمیکنه که درامدزا باشه یا نه)، رشته تحصیلی و …
به نظرم اگه همه مون تجربیات مون رو توی وبلاگهامون بنویسیم به تصمیم گیری برای دیگران بیشتر کمک میکنیم. مثلا برنامه 5-10 آینده من با خوندن یه پست توی ویرگول عوض شد. خلاصه اش اینه که من چون فهمیدم دانشگاه تاپی که من دلم میخواد بهش برسم از اون چیزی که فکر میکنم خیلی پایین تره کلا درگیر چرایی کار شدم. یعنی دیدم اصلا شاید رشته ام رو باید عوض کنم. داستانش مفصله توی وبلاگ مینویسم (یه کتگوری تحصیل دارم که مربوط به همین داستان هاست).
موفق باشی. 🙂