داشتم برای برادرم توضیح میدادم که مشکل فعلی زندگی اش در تضادی هست که بین واقعیت و پذیرشش دارد هست.
به نظر من در صورت که واقعیت موجود در اطرافتان و مسائل پیش رو را بپذیرید زندگی آرام تر و با ثبات تری را تجربه می کنید .
ضمن این که در صورت رخداد حادثه و یا اتفاقی ناگهانی نیز کمتر شوک می شوید.
برایش گفتم
پذیرش می تواند راهی بسیار موثر باشد
در صورتی که کشمکش های بین منطق و احساس خودمان را رفع کنیم به ثبات نسبتا مناسبی می رسیم .
به متن آهنگ میرسه خبرا از علی یاسینی دقت کنید .
الکی فکر میکردم قهرمانتم ولی از یه جا به بعد دیدم کنارت نیستم من سد راهتم
در اینجا پذیرش رخ داده است .
در بسیاری از روابط دو طرف یا یکی از طرفین متوجه مشکلات و یا شرایط عدم امکان ادامه می شود ولیکن متوجه شدن فایده ندارد و تا زمانی که پذیرش صورت نگیرد فرد در کشمکش بین منطق و واقعیت و احساس خود می ماند و رابطه ای نا درست را ادامه می دهد .
دروغ گویی یکی از مباحثی است که قصد دارم به طور ویژه در این وبلاگ در مورد آن بنویسم
یکی از دلایلی که دروغ گفتن به خودمان تولید می شود عدم پذیرش است.
کمی فکر کنیم ، چه می شود که به خودمان دروغ می گوییم ؟
وقتی که واقعیت را نمیخواهیم بپذیریم و بر خلاف منطقمان ادامه میدهیم و به خود دروغ می گوییم
مثال هایی مانند :
درست می شود ، آنقدر ها هم بد نیست ، شدنی هست ، باید ادامه دهم و …
همه این مثال ها میتوانند در شرایطی دروغ به خودمان باشند.
کتابی وجود دارد به اسم شیب که به شرح این میپردازد که چه موقع دست از انجام کاری بکشیم.
چه موقع متوقف شویم و …
همین متوقف شدن در اثر پذیرش رخ می دهد .
به نظر من مهارت پذیرش در مرزی بسیار مهم قرار دارد : مرز امید و نا امیدی این جاست که اگر اشتباه کنی ممکن است فرصتی را از دست بدهی یا فرصتی را نبینی
توانمندی در این مهارت می تواند به ما کمک کند که در کجا متوقف شویم و در کجا ادامه دهیم.
هنر پذیرش باید منطبق با واقعیت باشد و اگر اینطور نباشد کمک کننده نیست.
این مطلب به مرور کامل می شود.