شما اینجا هستید   |

هیچ وقت فراموش نمی کنم مکالمه ای را که با دوستم داشتم.

شب بود و در حال بالا رفتن از کوه صفه بودیم.در مورد مسائل مختلفی صحبت کردیم،در قسمتی از کوه برای رفع خستگی نشستیم و بحث در مورد دنیا و آدم ها شد.

من میگفتم که دنیا را جای زیبا و روشنی میبینم.

آدم ها را دوست دارم و به صورت پیشفرض آن ها را خوب می دانم ( مگر بر عکسش اثبات شود.)

و حتی اگر بد هم باشند در آن ها خوبی هست و من تلاش میکنم قسمت خوبشان را ببینم.

و او به من می گفت:

دنیا سیاه تر از آن است که تو ساده لوح بدانی.

ادم ها کثیف تر از آن هستند که فکرش را میکنی و من اکثر آدم ها را بد میبینم.

نگاه من به دنیا سیاه و به آدم ها بد هست.

نگاهش به آدم ها نزدیک به نگاه فروید بود.

 

گذشتیم و بحث های مختلفی نظیر ناخودآگاه و تصمیم گیری و قاتل و متجاوز و … کردیم.

آن کوهنوردی به پایان رسید ولی در نظر من دنیا هنوز در روشنی و خوبی بود.

من از دوست داشتن مردم و خوب دیدنشان لذت میبردم ولی

از آن کوه و مکالمه گذشت و دست روزگار تمام حرف هایش را برایم اثبات کرد.

در حال حاضر سیاهی دنیا را دیده ام و نمی توانم از واقعیت فرار کنم. حق با او بود.


دیروز حوالی ساعت ۳ ظهر در کرمان بمب گذاری شده است.(+ | +)

چند وقتی می شود که به دلایل شخصی خودم اخبار را دنبال نمی کنم و واقعا اطلاعی از وقایع ندارم اما خبر هایی مانند خبر بالا را در هر حال میشنوی.

ظاهرا حدود ۱۰۰ نفر کشته و بیش از ۲۰۰ نفر از مردم زخمی شده اند.

به نظر شما واکنش مردم به این خبر چه بوده ؟

ده دقیقه در توییتر بودم و نیمی از مردم خودمان در شور و شادی و نیمی در حال اعلام جنگ و گفتن انتقام می گیریم.

عده ای در حال درگیری با آن عده دیگر که خوشحالی میکنند.

عده ای فحاشی میکنند و عده ای توجه جلب میکنند.

چطور به اینجا رسیدیم که واکنشمان به مرگ یک انسان صرف نظر از همه چیزش (تاکید میکنم یک انسان و یک موجود زنده) برایمان اینگونه شده است؟

چطور گوشه یک اتاق گرم و نرم نشسته ایم و میگوییم خب پس چون رفته سر مزار فلانی که من مخالفش هستم پس حقش هست.

یا چطوری در جواب فرد بالا دیگری میگوید فردا می آیم و تو را میکشم و …

کمی مکث کنیم کمی چشمانمان را ببندیم و فکر کنیم که :

آیا حس و حال مادر و پدر و فرزندانی که الان در سرد خانه مشغول تشخیص چهره عزیزشان هستند را درک میکنیم ؟

حس شوک و تلخی غیر قابل وصف را چطور ؟

غمی که برای همیشه تا آخرین لحظه به دوش می کشند را چی ؟

چه زندگی ها که از امشب عوض می شوند.

حس و حالشان را که درک نمیکنیم ولی می شود خیلی بهتر بود.

خیلی انسان تر 


من قبل از این خبر هم به اثبات حرف های آن شب کوه رسیدم .

مجدد تکرار می کنم برای خودم تا بدانم :

دنیا دیگر آنقدر که میخواستی زیبا نیست.

آدم ها دیگر خوب نیستند و تو اشتباه میکردی،

اما

هنوز معتقدم نگاه من مهم ترین نکته هست.

اگر با وجود علم بر سیاهی دنیا تلاش کنی که بر پرتو کوچک نور تمرکز کنی

اگر در راستای عدالت هر چند نشدنی و کوچک تلاش کنی

اگر تو خوب تر عمل کنی و برای روشنی تلاش کنی و نور را دریابی

آن گاه شاید در آینده این سیاهی هم تکانی به خودش بدهد و جای کمتری اشغال کند.

تگ های مطلب : ، ، ، ، ،
دسته بندی : افکار , خاطرات
به اشتراک بگذارید : | | |